icon
icon
37
icon
16 مهر 1404
37
16 مهر 1404
روز عصای سفید، طرح از مهشید راقمی
روز عصای سفید، طرح از مهشید راقمی
روز عصای سفید، طرح از مهشید راقمی
روز عصای سفید، طرح از مهشید راقمی
37
icon
16 مهر 1404
37
16 مهر 1404

اعدادی که با من دویده‌اند

فاطمه صادقی

اولین مواجهه ام با هنر، نقاشی بود. اولین درماندگی زندگی ام هم در مواجهه با نقاشی بود. دبستانی بودم و شب امتحان عاجزانه گریه و آرزو می کردم از آسمان سیل ببارد و امتحان نقاشی فردا برگزار نشود. تقسیم اعشاری را در ثانیه حل می کردم، پایتخت هخامنشیان در فصل...

اعدادی که با من دویده‌اند
شهر خاموش؛ پاسخی تراژیک به یک فاجعه

مواجهه

شهر خاموش؛ پاسخی تراژیک به یک فاجعه

مادر را رسانده ام ترمینال بیهقی و حالا دارم به خانه برمی گردم. آلبوم ناشنیده ای از استاد کیهان کلهر را چند ثانیه ای است به قول امروزی ها پِلی 1 کرده ام و صدای ممتد سازهای زهی فضای کوچک ماشین را پر کرده است. صداها رفته رفته پرحجم تر...

حمید کاظم‌زاده

۱۶ مهر

مواجهه

شهر خاموش؛ پاسخی تراژیک به یک فاجعه

مادر را رسانده ام ترمینال بیهقی و حالا دارم به خانه برمی گردم. آلبوم ناشنیده ای از استاد کیهان کلهر را چند ثانیه ای است به قول امروزی ها پِلی 1 کرده ام و صدای ممتد سازهای زهی فضای کوچک ماشین را پر کرده است. صداها رفته رفته پرحجم تر...

حمید کاظم‌زاده

سپيده‌ی تابستان

مهدی شاطر

موهای سپیده را بغل کردم و صورتم را به آن مالیدم. با پس گردنی محکمی از خواب پریدم. چانه ام روي دانه هاي تسبيح بود. چشم هایم را ماليدم و سرم را بالا كردم. دایی ام با تسبیح بالای سرم نشسته بود. نگو به جای موهای سپیده سر تسبيحش را...

سپيده‌ی تابستان

گیم اُور

شُهره احدیت

اینستاگرام را که باز کردم، میخ شدم به زمین. انگار کسی ته صندل هایم را چسباند به سرامیک کف هال و باسنم جوری چسبید به نشیمن مبل که نمی توانستم خودم را تکان بدهم. خبر مرگش را نوشته بودند. خواهرزاده اش عکسی گذاشته بود از آن لبخند تقریباً همیشگی، با...

گیم اُور

تاریکی پرهیاهو و گرسنه

ثمر بطراوی

«هر فلسطینی که به دنیا می آید یک مورخ است. ما پیش از آنکه روایت ها را بشنویم با داستان های نیاکان مان رمزگذاری شده ایم. آنها با ما هستند، پیش از آنکه صدایشان را بشنویم.» بین ساعت سه و چهار بامداد جمعه، بیست ونهم مارس ۲۰۰۲ است. وقتی چشم...

تاریکی پرهیاهو و گرسنه

دکتر لاب‌لاب‌لاب

زهرا خوش‌نظر

شجاع باش، در به کار بستن فهم خویش. ایمانوئل کانت لاب لاب لاب معنای لغوی خاصی ندارد. مثل چند نقطه ای که کنار هم اند و فقط می گویند: «ادامه بده.» مثل آن پیچک های لاب لاب که به هر دیواری که برسند، سفت به آن می چسبند و رو...

دکتر لاب‌لاب‌لاب

در میانه‌ی سکوت

الهام خطایی

اینکه دنیا را در دانه ی شنی یا بهشت را در گُلی خودرو بیابی بی کرانگی کف دستت باشد و ابدیت در ساعتی ویلیام بلیک ساعت ۷:۲۰ صبحِ اولین دوشنبه ی مهرماه خیلی زود است که بتوانند جواب دهند که چرا کارگاه انشانویسی را انتخاب کرده اند؟ نه آفتاب درست...

در میانه‌ی سکوت

مشاهده‌ی نیرویی که در نابینایی هست

جِروم گروپمَن

وقتی از بیمارانم به عنوان پزشک مراقبت می کنم، بیشتروقت ها به این می اندیشم که چه افکار و احساساتی دارند که من از آن ها ناآگاه هستم؟ چه گفت و گوی درونی ای در آن ها در جریان است؟ نه تنها در مورد علائم بیماری، بلکه در مورد حال...

مشاهده‌ی نیرویی که در نابینایی هست

بدون فرستنده

گلاره چگینی

مرد به او لبخند می زند. از اینکه این موقع شب مزاحم او شده، شرمنده به نظر می آید. سبد سیب ها را به سمتش می گیرد و می گوید: «ما سفارشات رو طبق برنامه ی زمان بندی مشتری ها ارسال می کنیم و شرکت ما متعهده که سفارش ها...

بدون فرستنده

پري آن‌سوی ديوار

خلیل رشنوی

اولين بار توي خواب ديدمش؛ درست مثل كسي که بخواهد زهره تركت كند و یک هو خودش را جلویت بیندازد. سر كلاس بودم و استاد درباره ی خطرات برق فشارقوی توضیح می داد كه نيم تنه اش از ديواري كه صندلی ام را به آن تکیه داده بودم بيرون آمد....

پري آن‌سوی ديوار

کلاس خالی

محمدرضا روحانی

دیگر دلم نمی خواهد به مدرسه بروم. آموزگارم چرا باید جوری برخورد کند که موجب خندیدن بچه ها به من شود؟ کوچک شدم، کوچک هستم دربرابر او، اما او مرا جور دیگری کوچک کرد. حس کردم دلم می خواهد توی آن کلاس نباشم. تا آخر زنگ خیلی به سختی تاب...

  کلاس خالی
شهر خاموش؛ پاسخی تراژیک به یک فاجعه

مواجهه

شهر خاموش؛ پاسخی تراژیک به یک فاجعه

مادر را رسانده ام ترمینال بیهقی و حالا دارم به خانه برمی گردم. آلبوم ناشنیده ای از استاد کیهان کلهر را چند ثانیه ای است به قول امروزی ها پِلی 1 کرده ام و صدای ممتد سازهای زهی فضای کوچک ماشین را پر کرده است. صداها رفته رفته پرحجم تر...

حمید کاظم‌زاده

۱۶ مهر

مواجهه

شهر خاموش؛ پاسخی تراژیک به یک فاجعه

مادر را رسانده ام ترمینال بیهقی و حالا دارم به خانه برمی گردم. آلبوم ناشنیده ای از استاد کیهان کلهر را چند ثانیه ای است به قول امروزی ها پِلی 1 کرده ام و صدای ممتد سازهای زهی فضای کوچک ماشین را پر کرده است. صداها رفته رفته پرحجم تر...

حمید کاظم‌زاده

گردآورندگان
خلیل رشنوی
فاطمه صادقی
الهام خطایی
امیربهادر کریمی
رامین رادمنش
زهرا خوش‌نظر
شُهره احدیت
مبین مایلى
مهدی شاطر
فائزه قجاوند
مهشید راقمی
مهدى معتمد
حمید کاظم‌زاده
حمیدرضا امیرى‌متین
نفیسه صالح‌آبادى
گلاره چگینی
محمدرضا روحانی
آرش اسکوئی
محسن فروتن
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد

ما را دنبال کنید
linkedintwittertelegraminstagram
پادکست شوروم
youtubespotifyapplecastbox
icon

هر کسی در سینه داستانی برای روایت دارد